پرسش :

از طریق دوست صمیمی خود که زمانی همسایه بودیم با برادرش که الآن هم دانشکده ای من است آشنا شدم. اوایل در حد جزوه و کتاب صحبت می کردیم. اما بعد از گذشت چند ماه، پیشنهاد ازدواج داد. با اصرار مادرم به این قضیه...


پاسخ :
برای اینکه به پاسخ مناسب خودتان برسید به نکات زیر دقت فرمایید:

۱- بهتر بود قبل از اینکه از این طریق بخواهید برای انتخاب همسر که مهم ترین و حساس ترین اتفاق زندگی است اقدام کنید با خودکنترلی و خویشتن داری و دوراندیشی با مشاوری، روش استاندارد انتخاب همسر را اکتساب می کردید.

۲- بی شک در روابط دوست و دختری که به ازدواج منجر می شود آسیب های فراوانی است که به دو مورد به طور خلاصه اشاره می کنم:

الف: اکثر افرادی که ازدواج خود را با دوستی و وابستگی شروع می کنند بعد از ازدواج و گذشت مدتی از زندگی زناشویی و کاهش طبیعی احساسات داغ و آتشین دوران گذشته دچار بدبینی و سوء ظن نسبت به شریک خود می شوند. البته در مردها این نوع سوء ظن بیشتر به چشم می خورد و باعث نگرانی و اضطراب و در نتیجه محدودیت ها و فشارهای نامناسب نسبت به همسر خود می شوند.

ب: عشق و علاقه موضوع خیلی مهم و پیچیده ای نیست بلکه با یک اصل مجاورت ذهنی و یا بیرونی دو نفر به هم دیگر وابسته می شوند. در دوران وابستگی به دلیل احساسات بالا تفاوت های فرهنگی، شخصیتی و خانوادگی به شدت تحت تأثیر وابستگی قرار گرفته، توجیه، نادیده و بی اهمیت تلقی می شوند و زمانی این تفاوت ها آشکار می شود که احساسات اولیه بعد از ۲ سال زندگی مشترک کاهش پیدا کنند. آن زمان دو طرف متعجبانه به هم دیگر نگاه کرده و از هم می پرسند آیا تو همون بودی که دو سال پیش با همدیگر آشنا شدیم؟

۳- این که شما در این وضعیت به این فکر بیافتید که آیا به همدیگر علاقه واقعی دارید و یا اینکه یک عادت به دلیل باهم بودن است و بعد نتیجه بگیرید که نه واقعا همدیگر را دوست دارید، منطقی به نظر نمی رسد. چون شما زمانی می توانید این نتیجه را داشته باشید که در آغاز دوستی بوده و با هدف ازدواج از ایشان تحقیقات دقیق محلی (زندگی، تحصیل، روابط والدین، وضعیت اعضای ازدواج کرده، وضعیت شغلی، وضعیت دوستان و...) داشته باشید و چند جلسه در فضای رسمی بدون وابستگی گذشته از ایشان نسبت به انتظارات و خواسته ها و عقاید و باورها و موضوعات مهم زندگی صحبت کرده باشید که متأسفانه شما هیچ یک از این کارهای را انجام نداده اید.

۴- متأسفانه این راهی که شما برای شناخت بیشتر طرف مقابلتان برگزیده اید چیزی جز وابستگی نیست و هیچ فردی در موقعیتی که طرف شما قرار دارد به دلیل ترس از دادن شما، نقاط منفی و اختلاف نظرها و انتظارات و حتی مشکلات گذشته و به طور کلی تاریخچه خانوادگی صحیحی به شما نخواهد داد.

نشانه وابستگی همین دلتنگی ها است که در شما مشاهده شده است در حالی که یک دختری که عزت نفس بالا دارد و از نظر شخصیتی مستقل با خویشتن داری و خودکنترلی منتظر تکمیل تحقیقات دقیق و جزیی محلی و رصد کردن شرایط مانند وضعیت اقتصادی، رضایت والدین و.... بوده و بعد از تکمیل تحقیقات محلی و اتمام جلسات رسمی گفت و گو به تدریج و حساب شده روی طرف مقابل سرمایه گذاری عاطفی دارد در حالی وضعیت شما کاملا برعکس است.

با توجه به مطالب فوق شما باید تفاوت وابستگی (ارتباط عمیق عاطفی) و عادت را متوجه شده باشید. عادت با دلتنگی های پاتولوژیک همراه است در حالی عشق و علاقه منطقی به تدریج بعد از اطمینان نسبت به مطلوب بودن شرایط (تحقیقات محلی، جلسات رسمی، تست های روان شناختی) و اقدامات لازم برای خواستگاری رسمی، به وجود می آید.

پس شما باید با ارتباط بیشتر با مشاور به سرعت و با تکنیک های روان شاختی از این وابستگی ها و عشق های بی هدف خلاص شوید و بعد از آن با حفظ استقلال و عزت نفس خود به مواردی که به صورت رسمی خواستگاری می شود روی آورده و انتخاب روش مناسب (تحقیقات دقیق و وسواس گونه محلی، و جلسات گفت و گوی شخصی رسمی و تست های شخصیت) به امر خطیر ازدواج اقدام کنید.

منبع: www.soalcity.ir